فرزندان فاطمه ‌سلام ‌الله‌ علیها

معروف و مشهور این است که حضرت فاطمه علیها السلام پنج فرزند داشت:

1- امام حسن علیه ‏السلام 2- امام حسین علیه ‏السلام 3- زینب کبری 4- زینب صغری (ام کلثوم.) 5- محسن شهید.

امام حسن علیه ‏السلام در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری متولد و در سال پنجاه هجری به شهادت رسید. برخی روز شهادت آن حضرت را هفتم صفر و گروهی بیست و هشتم آن ماه دانسته ‏اند، مرقد بی چراغ آن بزرگوار در قبرستان بقیع مدینه است.

حضرت امام حسین علیه ‏السلام نیز در سوم ماه شعبان سال چهارم هجری در مدینه متولد گردیده و در سن پنجاه و هشت سالگی، با وضع دلخراشی در سرزمین کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیده و در همانجا مدفون شد.

حضرت زینب در سال پنجم و بنا به قول قوی تر در سال ششم هجری در مدینه دیده به جهان گشود و نام او از جانب خدا تعیین گردید و زینت پدر نامیده شد. او پس از یک عمر تحمل مشکلات و مصائب ناگوار، سرانجام در دهم رمضان یا چهاردهم رجب سال شصت و دو هجری جهان را وداع گفت، که مرقدش در سه محل محتمل است.

1- مدینه 2- قاهره 3- دمشق (زینبیه)

معروف ‌ترین آنها دمشق است، زیرا زینبی که در مصر (قاهره) مدفون است از نوه ‏های حضرت امیرالمومنین است به نام زینب، نه زینب دختر آن حضرت.

زینب صغری معروف به ام‏ کلثوم در سال هشتم هجری در مدینه به دنیا آمد و روزگار تلخی را همچون خواهرش زینب، پشت سر گذاشت و سرانجام با فاصله کمی پس از رحلت خواهرش از جهان فانی به جهان باقی شتافت. تاریخ ولادت و وفات آن بانو دقیقاً در تاریخ معتبر نیامده است.

و بالاخره فرزند آخر زهرا علیها السلام، محسن شهید است، که در اثر تهاجم سپاه خلیفه به فرماندهی یار او خلیفه دوم در شکم مادر به شهادت رسید…

با توجه به شخصیت آسمانی و قداست و عصمت فاطمه علیها السلام، بدیهی است که آن گرامی در جمیع امور و از جمله در پرورش فرزند و وظیفه مادری، برترین اسوه و الگوی بانوان اسلام است، خدای متعال در مدت زندگی مشترک امیر مؤمنان علی و بانوی بانوان فاطمه علیهما السلام، پنج فرزند به آنان عطا فرمود، که «محسن» در هجوم مأموران به خانه علی علیه ‏السلام و قرار گرفتن زهرا علیها السلام میان در و دیوار، سقط شد.

بدون تردید پرورش در دامان مادری چون فاطمه علیها السلام در شکل گیری شخصیت والای فرزندان بسیار مؤثر بوده است، مادری که حتی در نوازشهای مادرانه اش در سنین خردسالی کودک از مسائلی والا سخن می‏ گفت و فرزند را برای مسئولیتهای خطیر پرورش می‏ داد؛

به این روایت توجه کنید:

هنگامی که امام حسن علیه‏ السلام خردسال بود فاطمه علیها السلام با او بازی می‏ کرد و او را بالا و پائین می  انداخت و می‏ فرمود:

أَشْبِهْ أَباکَ یا حَسَن

وَ اخْلَعْ عَن الْحَقِّ الرَّسَن

وَ اعْبُدْ إِلهاً ذامِنَن

وَ لا تُوالِ ذَا الْإِحَن

یعنی: ای حسن! همچون پدرت باش، و بند از حق بردار و خدای نعمت بخش احسان ‏کننده را پرستش کن، و با دشمن کینه  توز دوستی مکن.(1)

همین فراز کوتاه، نمایانگر بینش الهی فاطمه علیها السلام و نمودار روشن مادری اوست، مادر مهربانی که در شعر و ترانه کودکانه نیز دفاع از حق و پرستش خدای متعال را در گوش فرزند دلبند خویش زمزمه می‏ کند، و ذهن حساس طفل را به سوی نور و ایمان، جهت می  ‏بخشد.

توجه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به فرزندان فاطمه علیها السلام بسیار چشمگیر و خود سند فضیلت دیگری است، و نیز گواه ارتباط سرنوشت اسلام با فرد فرد اعضای این خانواده نور می ‏باشد:

رسول اکرم صلی الله علیه و آله با حسن و حسین علیهما السلام بازی می ‏کرد و بسیار آنان را می‏ بوسید و بر سینه می‏ فشرد و مکرراً مقامات عالی و شخصیت آسمانی و امامت آن دو را به مردم گوشزد می‏ فرمود، از گفته ‏های مشهور پیامبر صلی الله علیه و آله است که در مورد آن دو می‏ فرمود:

«هذانِ إِبْنای إِمامانِ قاما أوْ قَعَدا»؛(2)

این دو فرزند من دو پیشوا و امامند چه قیام کنند و چه قیام نکنند.

و یا می ‏فرمود: «اَلْحَسَنُ وَالْحُسَینُ سَیدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ (3)

حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتند.

«ابوهریره» با آنکه از مزدوران معاویه است اعتراف می‏ کند که: پیامبر صلی الله علیه و آله حسن و حسین علیهما السلام را بر شانه مبارک خویش حمل می ‏فرمود، در بین راه گاهی حسن را می‏ بوسید و گاهی حسین را، مردی عرض کرد: یا رسول ‏اللَّه! این دو کودک را دوست داری؟

فرمود: آری، هر کس حسن و حسین را دوست بدارد با من دوستی نموده و هر کس با آنان دشمنی کند با من دشمنی کرده است. (4)

گاهی پیامبر صلی الله علیه و آله از فاطمه علیها السلام می‏ خواست که حسن و حسین را نزد او ببرد، وقتی آنان را خدمت آن بزرگوار می برد آن دو را به سینه می ‏چسباند و مانند گل می ‏بویید. (5)

«جابر» می ‏گوید: روزی به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم، دیدم حسن و حسین علیهما السلام بر پشت آن بزرگوار سوارند و پیامبر صلی الله علیه و آله با دست و پا برای آنان راه می ‏رود و می ‏فرماید: بهترین شتر، شتر شماست و شما نیز بهترین سوارانید. (6)

«یعلی عامری» می‏ گوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله، حسین علیه السلام را دید که با کودکان به بازی مشغول است، دست مبارک خود را پیش آورد تا حسین را بگیرد، و او به این سوی و آن سوی می‏ دوید، پیامبر صلی الله علیه و آله آنقدر حسین را خنداند تا سرانجام او را گرفت، آنگاه دستی زیر چانه و دست دیگر پشت گردن او نهاد و دهان مبارک خویش بر لب‌های او گذاشت و می ‏بوسید و می‏ فرمود: حسین از من و من از حسینم، هر کس او را دوست بدارد خدا را دوست داشته است، حسین فرزند دختر من است. (7)

 امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه‏ السلام فرزند اول زهرا علیها السلام در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد.

وقتی امام حسن علیه ‏السلام به دنیا آمد، فاطمه علیها السلام به امیرالمؤمنین علیه ‏السلام عرض کرد: این کودک را نامگذاری کن. فرمود: من در نامگذاری این طفل بر پیامبر صلی الله علیه و آله پیشی نمی ‏گیرم. وقتی حضرت آمد حسن علیه ‏السلام را در پارچه زرد پیچیده خدمت ایشان آوردند. فرمود: مگر من نگفتم او را در پارچه زرد نپیچید.

حضرت پارچه زرد را کنار گذاشت و پارچه سفیدی گرفت و فرزند را به آن پیچید. سپس به علی علیه ‏السلام فرمود: آیا او را نامگذاری کرده ‏ای؟

عرض کرد: من در نامگذاری او بر شما سبقت نمی ‏گیرم. فرمود: من نیز در نامگذاری بر پروردگارم سبقت نمی‏ گیرم.

خداوند تبارک و تعالی به جبرئیل وحی کرد: پسری برای محمد متولد شده. برو و به او سلام و تهنیت برسان و بگو: علی نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است. این فرزند را به اسم پسر هارون نامگذاری کن.

جبرئیل آمد و از طرف خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله تهنیت گفت. سپس گفت: خداوند تبارک و تعالی به تو دستور می ‏دهد او را به اسم پسر هارون نامگذاری کنی. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نام او چه بود؟! فرمود: «شبر» بود. گفت: زبان من عربی است. فرمود: نام او را «حسن» بگذار. پیامبر صلی الله علیه و آله او را حسن نام نهاد.

زهرا علیها السلام می‏ خواست همه مراسم نوزاد به دست پدر بزرگوارش انجام شود. حسن را پس از آنکه در پارچه سفید پیچید، بدست پیامبر صلی  الله علیه و آله داد. حضرت به گوش راست او اذان و به گوش چپش اقامه گفت، و روز هفتم دو گوسفند عقیقه کرد و ران آن را با یک دینار به قابله داد، و به وزن موی سرش نقره صدقه داد و سرش را خلوق (عطر مشهوری در میان اعراب) مالید.

امام حسین علیه السلام

 بعد از ده ماه و بیست روز حسین علیه ‏السلام به دنیا آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله به گوش او نیز اذان و اقامه گفت، و او را به آغوش گرفت و گریه کرد. اسماء عرض کرد: یا رسول ‏الله!  پدر و مادرم به قربانت، برای چه گریه می ‏کنی؟ فرمود: برای این پسرم. عرض کرد: یا رسول ‏الله! این طفل تازه متولد شده؟ فرمود: بعد از من گروهی ستمگر او را می ‏کشند که خداوند شفاعت مرا به آنان نمی‏ رساند. ای اسماء! این خبر را به فاطمه علیها السلام مگو چون قریب‏ العهد به ولادت است.

فرزند دوم زهرا علیها السلام سال چهارم هجرت، عام الخندق، روز سوم شعبان در مدینه به دنیا آمد. حسین علیه  السلام که متولد شد، خداوند به جبرئیل علیه‏ السلام وحی کرد فرزند پسری برای محمد متولد شده. برو و او را تهنیت بگو و به او بگو: علی نسبت به تو مانند هارون نسبت به موسی است. آن طفل را به اسم پسر هارون نامگذاری کن. پرسید: اسم او چه بود؟! جبرئیل گفت: شبیر. فرمود: زبان من عربی است. عرض کرد: نام او را «حسین» بگذار. پیامبر صلی الله علیه و آله او را حسین نام گذارد.

حسین علیه ‏السلام خصائص زیادی دارد. او هر روز زبان پیامبر صلی الله علیه و آله را می‏ مکید، تا آنجا که گوشت حسین از گوشت پیامبر صلی الله علیه و آله روئید.

ویژگی دیگر او اینکه امامان بعدی از نسل اویند، و دیگر اینکه دعا تحت قبه او مستجاب است و شفا در تربت اوست.

حضرت زینب کبری

آن حضرت سومین فرزند حضرت زهراء علیها السلام است و بر طبق نگارش محققان ولادت آن بانوی پاک و بزرگوار پنجم ماه جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری است.

هنگامی که زینب علیها السلام متولد شد مادرش حضرت زهرا علیها السلام او را نزد پدرش امیرالمؤمنین علیه ‏السلام آورده و گفت: این نوزاد را نام گذاری کنید، حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمی ‏افتم – در این ایام حضرت رسول در مسافرت بودند- بعد از مراجعت از سفر، امیرالمؤمنین به حضرت عرض کرد نامی برای نوزاد انتخاب کنید، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمی‏ گیرم، در این هنگام جبرئیل فرود آمده و سلام خداوند بزرگ را به پیامبر ابلاغ کرده و گفت: نام این نوزاد را زینب، بگذارید، خداوند این اسم را برای او برگزیده است، بعد مصائب و مشکلاتی که بر آن حضرت وارد خواهد شد بازگو کرد، رسول خدا گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.

کنیه او ام‏ کلثوم است. به او زینب کبری گفته می‏ شود تا بین او و دیگر خواهرانش فرق باشد، همانطور که به صدیقه صغری ملقب شده تا با مادرش صدیقه کبری فاطمه الزهراء علیها السلام اشتباه نشود.

حضرت ام‏ کلثوم

وی چهارمین فرزند حضرت فاطمه علیها السلام است.

علامه مامقانی در «تنقیح المقال» در فصل مربوط به زنان چنین گوید: ام ‏کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، این کنیه زینب صغری است، وی در کربلا به همراه برادر بزرگوارش حضرت امام حسین علیه ‏السلام حضور داشت و بعد از شهادت آن حضرت در خدمت حضرت سجاد تا شام و از آن جا تا مدینه بود، وی بانوئی جلیل ‏القدر، خردمند و سخنور بود، سخنرانی آن حضرت در کوفه و در مجلس ابن زیاد معروف و در کتابها نوشته شده است، و من آن حضرت را از افراد ثقه و مشهور بین اصحاب  می ‏دانم.

در اخبار آمده که عمر به زور با او ازدواج کرده است، ولی عده ای از دانشمندان منکر این ازدواج می ‏باشند. آن حضرت، نواده رسول خدا و پاره تن حضرت زهرا علیها السلام بود، وی در تمام مصائب و دشواری‌ ها با حضرت زینب شریک و همدم بود و در فضیلت و فصاحت و بلاغت و سن دنباله رو خواهر بزرگوارش و چکیده نبوت و ثمره گرمی وحی بود، در دامان حضرت زهرا علیها السلام تربیت یافته و به آداب امیرالمؤمنین علیه‏ السلام مؤدب شده و تحت سرپرستی حسنین علیهما السلام به سر برده است و در سال هفتم هجری دیده به جهان گشود و چهارده ماه بعد از مراجعت از شام در مدینه درگذشت به طوری که در کتاب «اعلام النساء» تألیف علی محمد علی دخیل آمده است. شوهرش عون بن جعفر بوده و بر طبق حدیثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است وی به جز عون بن جعفر همسر فرد دیگری نشده و آن حدیث این است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله  به فرزندان علی و جعفر نگریسته و فرمود: دخترانمان برای پسرانمان و پسرانمان برای دخترانمان می ‏باشند. (8)

محسن

یکی از فرزندان حضرت صدیقه زهرا علیها السلام که پس از تولد به مسلخ شهادت کشیده شد و در نتیجه ستم منافقین قربانی شد حضرت محسن، شش ماهه حضرت می‏ باشد.

او پس از پیامبر اولین قربانی اهلبیت به خاطر دفاع از ولایت علی بن ابیطالب‏ علیه السلام می‏ باشد. در کتاب ارزشمند چشمه در بستر (9) سی روایت از منابع شیعه و سیزده روایت از منابع اهل سنّت مبنی بر سقط حضرت محسن و کشته شدن او نقل شده است. این جنایت به واسطه ضربه ای که توسط عمر بر حضرت وارد شد اتفاق افتاد و او به عنوان اول ظالم در حقّ اهل بیت نامش ثبت در تاریخ گردید.

قالَ الْمُفَضَّلُ: یا مَوْلای ماتَقُولُ فی قَوْلِهِ تَعالی: «وَاِذا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِاَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ» قالَ: «یا مُفَضَّلُ وَالْمَوْؤُدَةُ وَاللَّهِ مُحْسِنُ، لِأَنَّهُ مِنَّا لاغَیرَ، فَمَنْ قالَ غَیرُ هذا فَکَذَّبُوه»ُ.(10)

مفضل به امام صادق علیه السلام عرض کرد: ای پیشوای من! درباره فرموده خدای بزرگ، و هنگامی که از آن زنده به گور شده سؤال شود که به چه گناهی کشته شد چه می ‏فرمائید؟ حضرت فرمود:

ای مفضل! سوگند به خدا که آن زنده به گور شده، محسن است که او از ماست نه از غیر ما. پس هر کس غیر از این بگوید تکذیبش کنید.

احترام فرزندان فاطمه سلام‌ الله‌ علیها

خداوند متعال احترام و محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را واجب ساخته و مردم را به مراعات آن مکلف نموده است و شکی نیست که فرزندان فاطمه، فرزندان پیامبر و اهل بیت او محسوب می‏ گردند. لذا پیامبر گرامی اسلام در مورد احترام این عزیزان می فرمایند:

«انا شافع یوم القیامه لاربعه اصناف: رجل نصر ذریتی و رجل بذل ماله لذریتی عند الضیق، و رجل احب ذریتی باللسان و القلب، و رجل سعی فی حوائج ذریتی» (11) ؛

 من در پیشگاه خدا چهار دسته را شفاعت خواهم کرد:

1- کسانی که فرزندانم را به هر نحوی کمک کنند.

2-  اشخاصی که در مقام نیاز به کمک مالی آنان بشتابند.

3- افرادی که با دل و زبان، فرزندانم را دوست بدارند.

4- مردانی که در رفع حاجت آنان تلاش نمایند.

و در حدیثی دیگر که شبیه این روایت است، در بند اول آن می‏ فرمایند:

«المکرم لذریتی من بعدی…» (12) ؛

کسانی که به فرزندان من بعد از من احترام کنند.

این احادیث می‏ رساند که احترام فرزندان فاطمه علیها السلام باعث خشنودی و رضایت خاطر رسول خدا گردیده و در نتیجه شفاعت آن حضرت را به دنبال خواهد داشت و بالعکس ظلم و ستم و هرگونه بی احترامی به آنان، موجب خشم خدا و پیامبر و سرانجام گرفتاری به قهر خدا خواهد گردید.

چنانچه در حدیثی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله پس از شمردن کیفر ستمگران زهرا و آنگاه، در مورد ستم به فرزندان و شیعیان آن حضرت می‏ فرمایند:

«… ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها» (13) ؛

وای از کیفر شدید کسانی که به فرزندان و شیعیان فاطمه علیها السلام ستم کنند.

سوء استفاده از نسب فاطمه سلام‌ الله‌ علیها

اگر چه اکثر فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام طبق قانون وراثت، انسان‌های شریف و بزرگوار و خدمتگزارند و در میدان علم و عمل به کمالات عالی نائل می‏ گردند و تاریخ پرافتخار شیعه نشان می ‏دهد که این عزیزان پرچم زعامت و رهبری و مرجعیت را در اعصاری در اختیار داشته و دارند، ولی در برابر آنان ساداتی که در اثر تأثر از محیط و دوستان و همنشینان نامناسب ره به بیراه رفته و نام و قداست فرزندی فاطمه علیها السلام را در اذهان عموم مخدوش ساخته  اند کم نیستند. در اینجا این سؤال پیش می‏ آید که: آیا آن دسته از سادات و فرزندان فاطمه که مسیر انحراف و فساد و بدمستی را بر مسیر اجداد طاهرینشان برگزینند، در این صورت کیفر و آتش جهنم نخواهند دید؟!

اگر جواب مثبت باشد و چنین تفکر غلط بر جامعه حاکم گردد که این گونه افراد منحرف با سادات پاک سرشت و پرهیزگار در پیشگاه خدا تفاوتی ندارند، عدل الهی و صراحت صدها آیه قرآنی و احادیث اهل بیت علیهم ‏السلام را نادیده گرفته ایم، زیرا قرآن و سنت و سیره، همگی حاکی از تقدم پرهیزگاران و پاداش اهل عمل و کیفر و عذاب منحرفان است و سید و غیر سید و عرب و عجم و… تفاوتی ندارند.

قرآن مجید هر کسی را با عملش می‏ سنجند،

«لنا اعمالنا و لکم اعمالکم» (14)

و هر شخصی را در گرو اعمالشان می‏ شناسد.

« کل امرء بما کسب رهین». (15)  «کل نفس بما کسبت رهینه» (16)

 و به زن و مرد و صاحب هر نژادی پاداش یکسان عطا می‏ کند.

«من عمل صالحا من ذکر او انثی» (17)

و متخلفان را عادلانه به کیفر می‏ رساند و هیچ تبعیض و روابط موهوم در میان نخواهد بود. «من یعمل سوءاً یجز به و لایجد له من دون اللَّه ولیاً و لانصیراً» (18)

و فقط اصل اساسی در پیشگاه خدا بر مبنای تقوا استوار است.

 «ان اکرمکم عنداللَّه اتقیکم» (19)

و هیچ گونه قوم و خویشی با پیامبران بدون عمل صالح کارساز نخواهد بود و در این رابطه، پسر پیامبر الواالعزم از صف بندگان الهی رانده می‏ شود و ارتباط او با پدرش منفصل می گردد.

 «یا نوح انه لیس من اهلک، انه عمل غیر صالح» (20)

و عموی پیامبر خدا مورد نفرین و لعنت پروردگار عالم قرار می ‏گیرد.

«تبت یدا ابی لهب و تب» (21)

 آری هر چه انسان به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و فاطمه علیها السلام و شخصیت‌ های الهی نزدیکتر باشد، به همان نسبت تکلیف و مسئولیتش سنگین تر خواهد بود و بر همین اساس پروردگار عالم بر زنان پیامبر هشدار داده و می ‏فرماید: اگر شما خلافی را مرتکب شوید، دو کیفر خواهید دید، یکی در سزای اعمال، دیگری به جهت اینکه دامن رسول‏ خدا را لکه‏ دار کرده اید.

«یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشه مبینه یضاعف لها العذاب ضعفین».(22)

یادآوری این نکته ضروری است، که آیات قرآن مجید در هر مورد نازل شود و شأن نزول آن هر چه باشد، در تکلیف و دستورات آن، همگان یکسانند. بنابراین از این آیات نتیجه می‏ گیریم که سادات و فرزندان صالح حضرت فاطمه بسیار گرامی بوده، ولی آن دسته افرادی که از نسبت و نسب خود سوء استفاده کنند، مثل سایر مردم در پیشگاه خدا کیفر خواهند دید.

هشدار پیامبر صلی ‌الله ‌علیه‌ و آله به بنی هاشم در کوه صفا

از امام صادق و امام باقر علیهما السلام در دو حدیث جداگانه آمده است:

رسول خدا پس از تسلط بر شهر مکه خویشاوندان خویش را از بنی ‏هاشم و بنی‏ عبد المطلب در کوه صفا جمع کرد و خطاب به آنان فرمود: من پیامبر خدا هستم در میان شما و به شما دلسوزم و از روی دلسوزی می‏ گویم که عمل من برای خودم و عمل شما برای خودتان خواهد بود. چنین تصور (غلط) نکنید که بگویید: محمد از ما است و ما هم با او خواهیم بود. سوگند به خدا من از شما جز پرهیزگاران را نمی‏ گزینم، و چنانچه در فردای قیامت شماها با گناه و دیگران با عمل صالح بیایند، اصلاً شماها را نخواهم شناخت. بدانید که من با این سخنان اتمام حجت نموده و گفتنی ‌ها را گفتم. من در گرو اعمالم  هستم و شما نیز در گرو اعمالتان خواهید بود. (23)

در این رابطه حضرت امام سجاد علیه ‏السلام می‏ فرمایند: برای نیکوکاران بنی هاشم دو پاداش و گناهکارانشان نیز دو کیفر و عذاب خواهند نمود.

«لمحسننا کفلان من الاجر و لمسیئنا ضعفان من العذاب»؛ (24)

و در دو حدیث جداگانه از امام صادق و امام رضا علیهما السلام سؤال نمودند: اینکه پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده اند:

«آتش بر فرزندان فاطمه علیها السلام حرام است» چگونه است؟حضرات در جواب فرمودند: مراد از این حدیث فرزندان بلاواسطه فاطمه اند و آنان حسن و حسن و زینب و ام‏ کلثوم علیهم ‏السلام می‏ باشند.

«نعم عنی بذلک الحسن و الحسین و زینب و ام‏ کلثوم. المعتقون من النار هم ولد بطنها…» (25)

در زمان ولایت‌عهدی حضرت امام رضا علیه‏ السلام، برادرش زید در مدینه بر ضد خلیفه عباسی (مأمون) قیام کرد و عده ای را کشت و خانه ‏هایی را به آتش کشیده و جمعی را به اسارت گرفت و به زیدالنار موسوم شد. مأمون سپاهی را به آن شهر اعزام نموده و سرانجام زید را شکست داده و دستگیر نمودند.

محاکمه زید به امام رضا واگذار شد، حضرت او را شدیداً توبیخ کرده و فرمود: ای زید! حدیث معروف پیامبر خدا که «فرزندان فاطمه علیها السلام در آتش نمی ‏سوزند» تو را فریب ندهد، این حدیث مخصوص حسن و حسین علیهما  السلام و فرزندان بلاواسطه فاطمه علیها السلام است. اگر بنا باشد که موسی بن جعفر علیهما‏ السلام با عمل صالح به بهشت رود و تو با گناه، نتیجه اش این است که فضیلت تو از پدر معصومت بیشتر باشد. این را بدان که تو آن وقت از ما اهل بیت هستی که مطیع خدا باشی و چنانچه چنین نباشی از ما نیستی.(26)

چنانچه در این حدیث آمده است، زید به نسبت خود افتخار می کرد و چنین تصور می‏ نمود که او با داشتن خلاف باز هم اهل بهشت است، و امام رضا این توهم غلط را محکوم نموده و صریحاً فرمود: با این ویژگی اهل بهشت نیستی، حتی پیوند ارتباطی زید را به اطاعت خدا و عمل صالح مشروط کرد. بنابراین آن گروه افرادی که خود را به فاطمه علیها السلام نسبت می ‏دهند و در عمل، خلاف آن حرکت می ‏کنند، بدون تردید مثل سایر مردم کیفر و عذاب متناسب خواهند دید.

آیا فرزندان فاطمه فرزندان پیامبرند؟

در میان مردم رسم این است که فرزندان را به پدر نسبت می‏ دهند و با فامیل و شهرت او نامگذاری می ‏نمایند، در این صورت چگونه فرزندان فاطمه علیها السلام را به رسول خدا نسبت می‏ دهند، در حالی که آنان از طریق فاطمه به او منسوبند؟!

در حدیثی پیامبر عالی قدر اسلام صلی اللَّه علیه و آله خود به چنین رسوم عرفی اشاره نموده و می ‏فرمایند:

«کل بنی آدم ینتمون الی عصبتهم، الا ولد فاطمه فانی انا ابوهم و عصبتهم» ؛(27)

تمام انسانها به پدر نسبت داده می‏ شوند، جز فرزندان فاطمه علیها السلام که من پدر آنان می‏ باشم.

قطع نظر از این حدیث شریف و نظائر آن، که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله خود را پدر فرزندان فاطمه علیها السلام خوانده است و این خود افتخاری بر این عزیزان می‏ باشد، در قرآن مجید نیز، نسب، از طریق دختر برای جد مادری داده شده است. از آن جمله در سوره‏ انعام آیه 83 تا 86 هنگامی که فرزندان ابراهیم را ذکر می‏ کند، از حضرت عیسی علیه ‏السلام نیز ذکری به میان می ‏آورد. «و وهبنا له اسحق و یعقوب… و عیسی…» در حالی که می ‏دانیم ارتباط و نسب عیسی به ابراهیم خلیل تنها از طریق مادر است.

در کتاب احتجاج طبرسی از ابوالجارود روایت شده است که امام باقر علیه ‏السلام خطاب به او فرمود:

مردم درباره امام حسن و امام حسین چه می‏ گویند؟

گفتم: انکار می ‏کنند که حسنین علیهما السلام فرزندان پیامبر خدا باشند.

فرمود: شما چه دلیلی برای آنان می ‏آورید؟

گفتم: به آیه قرآن درباره عیسی بن مریم که می ‏فرماید: «و من ذریته داود» تا آنجا که می ‏فرماید:

«و کل من الصالحین» (28)

 زیرا خداوند در این آیه حضرت عیسی را از فرزندان حضرت ابراهیم قرار داده است. نیز به آیه:

«قل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم»؛ (29)  بر آنان استدلال می‏ کنیم.

فرمود: آنان چه می ‏گویند. گفتم: می‏ گویند: گاهی می‏ شود که فرزند دختر، فرزند می‏ باشد. ولی از صلب انسان نخواهد بود.

راوی می‏ گوید: حضرت باقر علیه ‏السلام به من فرمود: به خداوند سوگند دلیلی از قرآن می ‏آورم که فرزندان زهرا از صلب پیغمبر خدایند، این دلیل را جز شخص کافر رد نخواهد کرد. گفتم: فدایت شوم از کجای قرآن؟

فرمود: این آیه که می‏ فرماید: «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم» تا آنجا که می ‏فرماید:

«و حلائل ابناءکم الذین من اصلابکم»؛(30)

ای ابوالجارود! از ایشان جویا شو و بگو: آیا برای پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله حلال بود که با زنان حضرات حسنین ازدواج نماید؟ اگر بگویند: آری، معلوم است که دروغ می‏ گویند، و اگر بگویند: نه، پس ثابت می‏ شود که ایشان فرزندان پیامبرند و به همین جهت زنان ایشان بر رسول خدا حرام بودند. (31)

از مجموع این آیات و حدیث شریف پیامبر صلی اللَّه علیه و آله استفاده می‏ کنیم که نسب از طرف دختر و پسر هر دو صحیح است و اینکه انسان فقط از طرف پسر ارتباطش محفوظ است یک رسم جاهلی است و اسلام بر آن خط بطلان کشده است. بنابراین فرزندان حضرت زهرا علیها السلام، فرزندان پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله نیز می‏ باشند.

فضیلت امام حسن و امام حسین علیهما السلام

قال رسول ‏الله صلی الله علیه و آله: «الولد ریحانة، و ریحانتای الحسن و الحسین»؛ (32)

فاطمه زهرا علیها السلام از رسول خدا روایت کند که حضرتش فرمودند: فرزند دسته گلی است خوشبو  و حسن و حسین دسته گل خوشبوی منند.

زینب دختر ابی رافع، از فاطمه روایت كرده که فاطمه علیها السلام به همراهی حسنین در مرضی که منجر به رحلت حضرت ختمی مرتبت گردید به نزد حضرتش شرفیاب شدند. پس فاطمه علیها السلام فرمود: ای رسول خدا! آیا این دو از شما چیزی به ارث نمی ‏برند؟ حضرت فرمودند: حسن از من هیبت و وقار و آقایی و حسین جرأت و بخشش را به ارث می ‏برند. (33)

فاطمه دخت رسول خدا گوید: به رسول خدا گفتم: یا رسول خدا! دو فرزندم، حسن و حسین را عطیه ای ده، حضرت فرمودند: حسن را مهابت و حلم و حسین را سماحت (بلند نظری، بخشندگی و گذشت) و رحمت ارزانی داشتم. (34)

در روایتی آمده است: این بزرگ را مهابت و حلم، و کوچک را محبت و خشنودی عطا نمودم.

از فاطمه کبری علیها السلام روایت شده است که: رسول خدا برای حسن و حسین علیهما السلام تعویذ می  نوشت و به آنان این کلمات را تعلیم می ‏داد:

«اعوذ بکلمات الله التامة، من شر کل شیطان و هامة، و من کل عین لامة»؛(35)

آنچنان که آنان را سوره ای از قرآن آموزش می  داد.

نص بر امامت فرزندان فاطمه سلام‌ الله‌ علیها

عن الحسین بن علی، عن هاورن بن موسی، عن محمد بن اسماعیل الفزاری، عن عبدالله بن اصالح کاتب اللیث، عن رشد بن سعد، عن الحسین بن یوسف الانصاری، عن سهل بن سعد الانصاری، قال:

سالت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله عن الائمة فقالت: کان رسول الله صلی الله علیه و آله یقول لعلی علیه  السلام: یا علی، انت الامام و الخلیفة بعدی و انت اولی بالمؤمنین من انفسهم. فاذا مضیت فابنک الحسن اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی الحسن فالحسین اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی الحسین فابنه علی بن الحسین اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی محمد فابنه جعفر اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی جعفر فابنه موسی اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی موسی فابنه علی اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی علی فابنه محمد اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی محمد فابنه علی اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی علی فابنه الحسن اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی الحسن فالقائم المهدی اولی بالمؤمنین من انفسهم، یفتح الله به مشارق الارض و مغاربها، فهم ائمة الحق و السنة الصدق، منصور من نصرهم، مخذول من خذلهم؛ (36)

از سهل بن سعد انصاری روایت شده است که از فاطمه دختر رسول خدا درباره ائمه سؤال کردم، حضرت فرمودند: رسول خدا به امیرالمؤمنین می  فرمود: یا علی! تو امام و خلیفه بعد من هستی، و تو نسبت به مؤمنین از ایشان شایسته تر هستی. اگر تو دار فانی را وداع گویی فرزندت حسن سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان. پس از آن، فرزندت حسین سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان. پس از آن، علی فرزند حسین سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، محمد پسر علی سزاوارتر از به ایمان گرویدگان مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، جعفر پسر محمد سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، موسی پسر جعفر سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان. پس از آن، محمد پسر علی سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، علی پسر محمد سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، حسن پسر علی سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، قائم مهدی سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان که خداوند شرق تا غرب عالم را به دست او فتح می  کند. ایشان پیشوایان حق و زبان صادق هستند، پیروز است هر که آنان را یاری کند و مخذول (خوار شده) است هر که ایشان را خوار بدارد.

عن سعد الساعدی، عن ابیه: سألت فاطمة صلوات الله علیها عن الائمة، فقالت: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: الائمة من بعدی عدد نقباه بنی اسرائیل؛ (37)

سعد ساعدی، از پدرش نقل كرده: از فاطمه علیها السلام درباره امامان سؤال کردم، فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می  فرمود: امامان بعد من به تعداد نقبای بنی اسرائیلند.

حسین بن علی علیهما السلام گوید: مادرم مرا فرمود: آن زمان که به دنیا آمدی رسول خدا بر من وارد شد. من تو را در حالی که در پارچه ای زرد رنگ بسته بودم به حضرتش دادم. حضرت آن پارچه را از تو دور کردند و تو را در پارچه ای سپید رنگ پیچیدند. آنگاه در گوش راست اذان و در گوش چپت اقامه خواندند. سپس فرمودند: ای فاطمه، نوزاد را بگیر. او پدر نه امام است امامانی نیکو که نهمین آنان مهدی است. (38)

عن فاطمة علیها السلام، عن امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

«ایما رجل صنع الی رجل من ولدی صنیعة فلم یکافئه علیها، فانا المکافی له علیها»؛ (39)

پیامبر خدا فرمودند: چه کسی است که فردی از فرزندانم را احسان کند و بر احسانش پاداشی نگرفته باشد؟ پس اگر پاداشی نگرفته باشد من به او به سبب آن عملش پاداش خواهم داد.

پاورقی:

(1) بحار الانوار، ج 43، ص 286؛ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 159.

(2) مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 141.

(3) کشف الغمه، ج 3، ص 89 و 96.

(4) بحار الانوار، ج 43، ص 281؛ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 154.

(5) بحار الانوار، ج 43، ص 299؛ کشف  الغمه، ج 2، ص 88.

(6) بحار الانوار، ج 43، ص 285؛ کشف  الغمه، ج 2، ص 97.

(7) بحار الانوار، ج 43، ص 271؛ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 226؛ امالی سید مرتضی،  ج 1، ص219.

(۸) من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 393.

(9) چشمه در بستر، مسعود آقائی، ص 419.

(10) کوثر ولایت، ص 89 ، ح 166.

(11) وسائل الشیعه، ج 11، ص 556، ح 2.

(12) وسائل الشیعه، ج 11، ص 556، ح 6.

(13) فرائد السمطین، ج 2، ص 67، ح 391.

(1۴) بقره آیه 139.

(15) طور آیه 21.

(16) مدثر آیه 38.

(17) غافر آیه 40.

(18) نساء آیه 123.

(19) حجرات آیه 13.

(20) هود آیه 46.

(21) مسد آیه 1.

(22) احزاب آیه 30.

(23) سفینة  البحار، ج 2، ص 670؛ کافی، ج 8 ، ص 182، ح 205.

(24) عوالم، ج 11، ص 551 ؛ بحار الانوار، ج 43، ص 230، ح 2.

(25) عوالم، ج 11، ص 550؛ بحار الانوار، ج 43، ص 231، ح 3 و 4.

(۲۶) بحار الانوار، ج 49، ص 216 ـ 218 ح 1 و 2 و 3 ؛ ج 43، ص 230؛ عوالم، ج 11، ص 550.

(27) کنز العمال، ج 12، ص 98، ح 34168؛ فرائد، ج 2، ص 69، ح 393؛ بحار الانوار، ج 43، ص 228.

(28) انعام آیه ۸۳ ـ 84 .

(29) آل عمران آیه 61.

(30) نساء آیه 23.

(31) احتجاج، ج 2، ص 58؛ بحار الانوار، ج 93، ص 240، ح 3.

(32) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 27؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 154؛ بحار الانوار، ج 43، ص 281، ح 49.

(33) دلائل الامامة، ص 3 ؛ ینابیع الموده، ص 261 ؛ الخصال، ج 1، ص 77.

(34) نظم درر السمطین، ص 212.

(35) الذریة الطاهرة، ص 149؛ مسند احمد، ج 1، ص 236.

(36) بحارالانوار، ج 36، ص 351 ؛اثبات الهداه، ج 2، ص 551، ح 564.

(37) بحارالانوار، ج 36، ص 352 ؛ غایة المرام، ج 15، ص 197 ؛ اثبات الهداة، ج 2، ص 553، ح 566.

(38) کفایة الاثر، ص 196 ؛ بحارالانوار، ج 36، ص 352.

(39) کتاب الامالی (طوسی)، ج 1، ص 365 ؛ بحار الانوار، ج 93، ص 225، ح 23.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا